"زنگ خطر" و حماقت اش!
طلوع که گویا تلویزیون بی رقیب و یک سر و گردن از تلویزیون های دیگر بالاتر است، در برنامۀ "زنگ خطر" که هر چهارشنبه شب پخش می شود، گردانندگانش نه اینکه با زبان طنز سخن نمی گویند، بیشتر به دلقک هایی شباهت دارند که برای خنداندن مردم به هر چیزی توسل می جویند.
یکی از صحنه هایی که این دلقکان در جریان برنامۀ شان بر آن می خندیدند، صحنۀ انفجار پیکنک گاز در شهر نو و سوختن چند تن از هموطنان بولانی فروش فقیر ما بود. این دلقکان فقط برای اینکه رییس تلویزیون را خوش ساخته باشند و برنامۀ به اصطلاح طنزی را تقدیم نموده باشند، بر لباس ها و بدن های سوختۀ هموطنانی می خندیدند که از بخت خوب از انفجار جان سالم بدر برده بودند. وقتی به بدن های سوختۀ شان نگاه می کردید، به رنج، فقر و بدبختی هر چه بیشتر این هموطنان پی می بردید، آنان شاید در فکر سوختن جان شان نبودند و غم از دست دادن کراچی های شان را در سر داشتند، اما بیسوادان برنامۀ زنگ خطر بر آنان و فقر شان چنان می خندیدند که فکر می کردید در حال دیدن فلم چارلی چاپلین هستند. بیسواد کلان (حنیف همگام) چند بار با تمسخر انفجار مهیب را "محب" تلفظ کرد و دیگران از پی اش.
"زنگ خطر" و این چنین دلقکی ها ارزانی گردانندگانش باد!